شعر نماز از کبری شریف زادگان
یار در ناز است و من در صد نیاز عشق در کار است و من در سوز و ساز
یار درناز است ومن درصدنیاز
عشق درکار است ومن درسوز وساز
لحظه دیدار وشوق وصل یار
ازشفق تا صبح گاه آمدفراز
هر اذانی کرمنار آید به گوش
بر ملائک می کند دلدارناز
در غروب خسته دنیای دون
شور وحالی می دهد بر من نماز
ذکر «یا رب» روح غربت دیده را
می دهد تسکین در این راه دراز
درسحرگاه سپید عاشقی
می شود دروازه های عرش باز
غرق نازم سرفرازم می کند
وعده «انی قریب » یار باز
از سرشک دیده گو در هجریار
گوشه سجاده درسوز وگداز
مدعی گر نیستی در این سرا
رو دراین میدان سر وجان رابباز
کز براقی نیستی کمتر بیا
تا حریمِ قرب اعلا هم بتاز
ساقیا ازعرش می آید ندا
روح وجان را درمناجاتی بساز