سبک شناسی در فنون ادبی یازدهم
این که گفته می شود به تعداد شعرا ونویسندگان سبک وجود دارد باید عنوان نمود که هر صاحب سبکی به نوعی در شیوه ی بیان و مفاهیم فکری وادبی ،تاثیرگذار بود و این اثرگذاری مختص یک دوره ی خاص نبود .ما در فنون یازدهم تا حدی با این مقوله هاسر وکار داریم اما انباشت مطالب در فصلی محدود التذاذ علمی وفراگیری را از دانش آموز می گیرد. اگر این مباحث در فصول مختلف وقدم به قدم مطرح می شد، بهتر در اندیشه ی فراگیران جای می گرفت ،در این مبحث ، نام سبک ، ویژگی، شعرا و نویسندگان این دوره به اختصار بیان شده که من به تفصیل به شرح وبیان این مقوله می پردازم.
نحوه ی تقسیم بندی سبک
تقسیم بندی دوره ها
- با توجه به نام اشخاصی که سبک خاص خود را داشته و بعد از خود جریانی را در شاعری و یا نویسندگی ایجاد کرده و عده بیشماری از آنها پیروی کردهاند. مانند سبک فردوسی، سبک حافظ و
بر حسب درک مطلب: سبکهای دشوار، سبک ساده و روان و-
بر حسب نوع زبان: سبک شاعرانه، سبک علمی.-
بر حسب موضوع: سبک تاریخی، سبک مذهبی و-
اما معمول ترین و مهم ترین تقسیم بندی سبکها بر اساس دوره( محدوده زمانی) است که هر شاعر یا نویسنده در آن زندگی کرده است.
تقسیم بر اساس دوره و محدوده زمانی سبک ادبی شعر فارسی به 6 دوره تقسیم میشود
سبک خراسانی : نیمه دوم قرن 3، قرن4 و قرن 5 هجری
سبک عراقی: قرن 7، 8 و 9 هجری
سبک هندی: قرن 11 و نیمه اول قرن 12
سبک بازگشت: اواسط قرن 12 تا پایان قرن 13
سبک مشروطه: نیمه اول قرن 14
سبک آزاد (نو): نیمه دوم قرن 14 به بعد
سَبکِ عراقی به سَبکی از شعر پارسی گفته میشود که از اواخر قرن ششم تا قرن نهم هجری رواج و ادامه داشتهاست. نام این سبک از عراق عجم گرفته شدهاست، امّا رواج این سبک محدود به سرزمین عراق عجم نبود و در نواحی دیگر نیز رواج داشت. ابوالفرج رونی، سید حسن غزنوی و جمالالدین اصفهانی از بنیانگذاران و کمالالدین اصفهانی، سعدی، عراقی و حافظ از نمایندگان این سبک بهشمار میروند.
تاریخچه
سبک عراقی با روی کارآمدن سلجوقیان در خراسان آن روز و اتابکان در عراق و آذربایجان بهوجود آمد. در این زمان (سدهی ششم) بخشهایی از غرب ایران را نیز عراق میگفتند، امّا برای تمایز با بخش میانرودان، آنجا را عراق عرب و اینجا را عراق عجم مینامیدند. در این زمان گرانیگاه ادبی ایران به آذربایجان و عراق عجم منتقل شد.
زمانی که مغولان خراسان را به خاک و خون کشیدند دانشمندان و ادیبانی که جان به سلامت بردند ناگزیر به اصفهان، شیراز، بغداد و دیگر مناطقی که رفاه مادی و ذخایر معنوی آنها از نهب و غارت مغولان در امان مانده بود گریختند. در نتیجه انهدام بغداد، طبعاً، نفوذ عربی برافتاد و امیران محلی، خواه ترک یا ایرانی، همگی مروج زبان و ادب فارسی بودند. شعری که از ویرانههای خراسان مهاجرت کرد، در باختر، میهنی تازه یافت و «سبک عراقی» جلوهگاه آن گشت.[۱]
ولی، باید در نظر داشت که اختلاف این سبک و سبک خراسانی نه ناشی از سرزمین و نه بر اثر اختلاف سلیقه است، بلکه یک فن ادبی است که چون میراثی از خراسان منهدم شده به عراق، که رویهمرفته از حملات مغولان مصون مانده، میرسد و عراق آن را احیا میکند و اشاعه میدهد؛ زیرا، خراسان، که از جمعیت تهی شده بود مدتهای دراز توان آن را نداشت و، بدین ترتیب، واضح میگردد که تهاجم مغولان دوران ادبی نوینی به وجود میآورد.[۲]
در دوران مربوط به سبک عراقی
بر اثر سیاست سلجوقیان، مدارس مختلف دینی تأسیس شد. تفسیر و منطق و
حکمت و ادب تازی در این مدارس تدریس میشد. شاعران و ادیبان نیز با آنها
آشنا میشدند.
سبک عراقی به لحاظ تاریخی دوره مغولان و ایلخانان و تیموری را در بر میگیرد و از
قرن هفتم تا قرن نهم ادامه دارد.
رواج شعر پارسی در پارس و آذربایجان سبب شد که در شعر فارسی تحوّلی اساسی بهوجود آید این تحوّل را میتوان قبل از همه در شعر انوری و ظهیر فاریابی مشاهده کرد. انوری نخستین کسی است که از یک طرف قصاید و مدایح اغراقآمیز و پُرصنعت را وارد شعر کرد و از طرف دیگر غزلهای لطیف و پرشور سرود. پرچمدار شیوهٔ تازه در ایران خاقانی و نظامی گنجوی شدند و در عراق جمالالدین اصفهانی و پسرش کمالالدّین این شیوه را برگزیدند و سعدی و حافظ آن را به اوج رساندند. نظامی داستانسرایی عاشقانه را به زیباترین شکل خویش بهسامان رسانید.
خصوصیات سبک عراقی
- اساس سبک عراقی همان سبک خراسانی ست با این تفاوت که در آن واژههای عربی فراوانتر شده و نیز بهدلیل جابهجایی مراکز قدرت و گسترش علوم در حوزههای آموزش علمی و فرهنگی شهرهای مختلف ایران، واژههای علمی و حِکمی و فلسفی و دینی و نجوم و پزشکی در آثار شاعران وارد شده و رنگ و زنگ یا جلوهٔ خود را به شعر شاعران سبک عراقی بخشیدهاست.
- در این سبک، قصیده بیشتر جای خود را به غزل، و سادگی و روانی و استحکام جای خود را به لطافت و کثرت تشبیهات و تعبیرات و کنایات زیبا و تازه و در عین حال دقیق و باریک داد و واژههای عربی نیز فزونی گرفت. با ورود تصوف و عرفان در شعر، گویندگان عارفی چون سنایی، عطار، مولوی، حافظ و دهها شاعر دیگر ظهور کردند. در ضمن مضامین اخلاقی و تربیتی و پند و اندرز جای مدایح مبالغهآمیز را گرفت.
- معانی شعری در این شیوهی تازه گذشته از مدح که با بزرگ نماییها و فروتنی فراوان نسبت به ممدوح همراهاست. هجو و هزل نیز هست که بیش از دورهی قبل رواج مییابد، و کسانی مانند انوری و سوزنی سمرقندی و خاقانی هجوهای تند و هزلهای بسیار میگویند.
- عشق و عرفان و اخلاق از درونمایههای رایج در این سبک است. غزل که ابتدا انوری آن را بهصورت یک نوع جدید ارائه میدهد، در شعر بیشتر شاعران این دوره آزمایش میشود. با اینهمه اوج آن در غزلهای سعدی و حافظ جلوهگر میشود.
- قالبهای شعری، گذشته از قصیده که انوری و خاقانی و جمالالدین اصفهانی و ظهیر فاریابی آن را به اوج میرسانند، قالب مثنوی و غزل رواج فراوان مییابد. در پنج گنج نظامی گنجوی نوعی جدید از انواع ادبی را در قالب مثنوی ارائه میدهد.
- شاعران فارس و اصفهان هر چند شیوهیجمالالدین اصفهانی را میپسندند، امّا قالب غزل را بر قالبهای دیگر ترجیح میدهند. فارس مرکز غزلسرایی به سبک عراقی میشود. سعدی و حافظ خداوندان غزل هر یک شیوهی تازهای میآفرینند. شیوهیعراقی البتّه در غزل با آنچه در قصیده و مثنوی هست، تفاوت دارد.
- توجّه به زیبایی کلمه و سادگی و خوشآهنگی که در واقع سبک خاص سعدی است، در غزل تأثیر میگذارد و کسانی مانند سلمان و خواجو و همام تبریزی و اوحدی و امیرخسرو دهلوی و جامی چه در فارس و چه در جاهای دیگر آن شیوه را در نظر دارند. با اینهمه حافظ تحوّلی بزرگ در غرل فارسی ایجاد میکند و سبکی منتقل و آزاد که آن را سبک والا باید خواند میآفریند. در سبک عراقی، قالب مثنوی و غزل اهمیّت بیشتری پیدا میکند و تا دورههای بعد ادامه مییابد. شعر به لهجههای محلّی بهسبب ناامنیها و فقر و سیهروزی مردم فراموش شد و زبان بهسوی پیچیدگی و ابهام پیش رفت. میزان زیادی کلمهها و اصطلاحهای عربی و قرآنی و مانند آن در شعرها و نوشتهها وارد شد.
سبک عراقی را از سه جهت میتوان مورد بررسی قرار داد:
- الف) به لحاظ چهارچوب زبان، همان چهارچوب فارسی قدیم، یعنی سبک خراسانی است که بسیاری از مختصات کهن خود را از دست داده است و در عوض تا حدودی مختصات جدید یافته است و آن مقدار از مختصات سبک خراسانی که در آن مانده است به لحاظ بسامد با دوره قدیم متفاوت است.
میتوان گفت که زبان از دیدگاه خواننده امروزی مأنوستر است، لغات فارسی اصیل قدیم کم شده و به جای آن لغات عربی جایگزین شده است. مختصات آوایی کهن از قبیل تشدید مخفف و تخفیف مشدد و تغییر در هیأت کلمات به ضرورت کم میشود. «می» اندک اندک جای «همی» را میگیرد؛ «در» به جای «اندر» در حال جایگزین شدن است. استعمال «مر» تقریباً نادر است و همین طور واژههای ابدون، ایدر، ابا، ابر و... بسیار کم به کار میرود. میتوان گفت سبک عراقی مابین زبان کهن خراسانی و زبان جدید سبک هندی به بعد است.
مهمترین مختصه زبانی سبک عراقی، درهمآمیختگی مختصات کهن و جدید است که گاهی در یک شعر کوتاه در کنار هم دیده میشود. البته توجه سبکشناسان در زبان عراقی باید بر مختصات جدید باشد نه مختصات سبک خراسانی که تغییر بسامد در این سبک هم مرسوم است؛ مثلاً در این دوره «یکی» به معنای کسی بکار رفته است:[۲] شمسیا: 1375: ص258.
یکی بر سر شاخ و بن میبرید |
خداوند بستان نگه کرد و دید |
استاد بهار مینویسد: ...و این هم تازه است و از شعر و نثر وارد شده و در نثر قدیم نظیرش دیده نشده و قدما در این موارد کسی و مردی و مانند آن میآورند.[۳] بهار: ج1، 1373: ص417.
- ب) از نظر فکری؛ اگر شعری عاشقانه باشد دیگر مقام معشوق پست نیست بلکه چنان والاست که قابل اشتباه با معبود است و اگر عرفانی باشد، عرفانی است که دیگر از شرع و پند و اندرز و اخلاق (که در قرن ششم مرسوم بود) دور شده است و حتی مسائلی به آن افزوده شده که در عبارت مشایخ قدیم سابقه نداشته است. مسائل مهم عرفانی مطرح در شعر این دوره عبارت است از: وحدت وجود، تفوق عشق بر عقل، استناد به حدیث قدسی کنت کنزاً، مسأله تجلی و ظهور، ستایش شراب و بی خودی و بی خردی.
اما، در کنار همه اینها حمله به زاهد وصوفی هم مرسوم است. بدین ترتیب ادبیات این دوره برخلاف ادبیات سبک خراسانی ادبیاتی است درونگرا، عشق گرا، محزون و غیررئالیستی که بیش از آن که به آفاق نظر داشته باشد به انفس نظر دارد.[۴] شمسیا: 1375، ص295.
- پ) از نظر ادبی: قالب مسلط در این دوره غزل است که اندک اندک به لحاظ تعداد ابیات و تخلص، وصفی ثابت مییابد. تخلص در شعر قبل از مغول، وضع ثابتی نداشت و حتی سعدی گاهی در بیت ماقبل آخر تخلص کرده است. توجه به بیان و بدیع زیاد میشود و شاعران به هنرهای گوناگونی که هرگز در شعر سبک خراسانی وجود نداشت دست مییابند.[۵] شمسیا: 1375: ص259.
شاعران سبک عراقی
1. از مهمترین شاعران این دوره میتوان به عطار، مولوی، سعدی، امیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، جامی و حافظ اشاره کرد. از سده ششم هجری به بعد بر اثر تحولات درونی و بیرونی جامعه ایرانی، سبک قدیمی رو به سستی نهاد و طلیعه سبک نوینی پدیدار گشت. شاعران به جای پرداختن به الفاظ و معانی رسمی و تشریفاتی به حدیث نفس گراییدند و برای بیان افکار و عواطف خود به غزل و مثنوی و رباعی که آزادتر از قطعه و قصیده بود، روی آورند.
2. هر چند با هجوم مغولان این دگرگونیها سریعتر شکل گرفت و اقتصاد جامعه درهمشکست، کانونهای فرهنگی نابود شد و نگرانی و غفلت و نومیدی شیوع یافت؛ عرفان گسترش پیدا کرد و وسیلهای شد برای فرونشاندن دردها و کسب آرامش؛ شعر صوفیانه و غزل توسعه یافت و ادبیات درونگرا شد.[۱]
3. سبک عراقی به مدت 300 سال در زمان مغولان و ایلخانان مغول و تیموریان سبک ادبیات فارسی بوده است. انوشه: 1376؛ ص794.
سبک عراقی که با ظهور
سلجوقیان
در خراسان و
اتابکان
در عراق و آذربایجان به وجود آمد ه بود به تدریج شعر "دری" که مرکز اصلی آن
در خراسان و ماوراءالنهر بود، به عراق و آذربایجان راه یافت.
از طرفی در این دوران بر اثر سیاست سلجوقیان، مدارس مختلف
دینی تأسیس شد و معارف اسلامی مانند تفسیر و منطق و حکمت و علوم بلاغی و ادبیات عرب
در این مدارس تدریس می شد و ترویج علوم و معارف
اسلامی باعث شد که شاعران و ادیبان نیز با علوم رایج زمان آشنا شوند.
در این دوره علوم مدرسه ای در شعر تأثیر فراوان گذارد تا
آنجا که فرا گرفتن علوم از لوازم شاعری شد و مایه تفاخر و مباهات شاعران.
رواج شعر دری در عراق و آذربایجان و تاثیر علوم اسلامی و
ادبیات عرب در آن سبب شد که در شعر فارسی تحولی اساسی به وجود آید.
این تحول
هر چند در شعر شاعران آذربایجان و عراق مشهودتر است اما می توان آن را قبل از همه
در شعر"انوری"و "ظهیر فاریابی" مشاهده کرد.
"انوری" نخستین کسی است که این شیوه جدید را ارائه می
دهد و از یک طرف قصاید و مدایح اغراق آمیز و پرصنعت را وارد شعر رهایش کرد و از
طرف دیگر غزلهای لطیف و پرشور سرود.
در آذربایجان
"خاقانی
" و
"نظامی
" پرچم دار شیوه تازه شدند و در عراق
"جمال الدین اصفهانی" و پسرش "کمال الدین" و این شیوه را
برگزیده و در ادامه ی این روند
"سعدی
" و
"حافظ"
آن را به اوج می رساندند.
معانی شعری در این شیوه تازه گذشته از مدح که با اغراق و
خضوع و خشوع فراوان نسبت به ممدوح همراه است دارای هجو و هزل نیز هست اگر بعضی از
شاعران این دوره مانند "انوری" و "سوزنی سمرقندی" هجوهای تند
و هزل هایی (مطالب طنز گونه) زشت دارند ولی دیگر شاعران این سبک مانند "خاقانی" نیز سرودن
در مایه های هجو و هزل را آزموده اند.
عرفان و اخلاق و زهد از معانی رایج در شعر این دوره است.
غزل
که ابتدا انوری آن را به صورت یک نوع جدید
ارائه می دهد، در شعر غالب شاعران این دوره آزمایش می شود اوج آن در غزل سعدی و
حافظ جلوه گر می شود.
عرفان
و
تصوف
نیز در این عصر یک مضمون رایج است که غالباً در
شعر کسانی مانند
مولوی
و
عطار
و
عراقی
به چشم می خورد.
اغلب قالبهای شعری مانند
قصیده
و
مثنوی
و
غزل
در این دوره رواج دارند.
در میان شاعران این دوره
نظامی
گنجوی در "خمسه" نوعی جدید از انواع
ادبی را در قالب
مثنوی
ارائه می دهد. او کلام خود را نو می داند و حتی
با فردوسی به چالشگری بر می خیزد.
در این دوره است که
سعدی
بوستان را می آفریند و امیر خسرو دهلوی و جامی گذشته از
مثنوی های داستانی، اخلاق و حکمت را در قالب
مثنوی
رواج می دهند.
شاعران فارس و اصفهان قالب
غزل
را بر قالبهای دیگر ترجیح می دهند و
"فارس" مرکز غزلسرایی به سبک عراقی می شود و
سعدی
و
حافظ
خداوندان غزل، هر یک شیوه تازه ای می آفرینند.
توجه به زیبایی کلمه و سادگی و خوش آهنگی که در واقع سبک
خاص سعدی است در
غزل
تاثیر می گذارد و شاعران بسیاری از او تقلید می
کنند ولی با این همه
حافظ
تحولی بزرگ در غرل فارسی ایجاد می کند و سبکی
مستقل و آزاد می آفریند. در سبک عراقی قالب
مثنوی
و
غزل
اهمیت بیشتری پیدا می کند و تا دوره های بعد ادامه می یابد.
به طور کلی خصایص شعر سبک عراقی به طور خلاصه عبارتند از:
کثرت لغات و ترکیبات عربی و از میان رفتن لغات دور از ذهن
فارسی، رواج اشارات و
تلمیح
های فراوان مربوط به معانی علوم و اظهار فضل کردن و توجه و
گرایش شاعران به حکمت و فلسفه و منطق،
تضمین
و اشاره به آیات و احادیث و اشعار مشهور عربی و
اشاره به اخبار و احوال انبیا و مشایخ رو آوردن به بیان غیرمستقیم و استفاده از استعاره و معما و ایهام، استفاده
از اغراق و صنایع مختلف
بدیع، رواج
بیان مسائل مذهبی و کم رنگ شدن حس وطن پرستی و گذشته از اینها توجه به اموال شخصی
و زن و فرزند و اظهار بدبینی و تأسف از زندگی و گاه نفرت از شعر و شاعری که غالباً
روحیات شاعر را نشان می دهد، از خصایص ممتاز و چشمگیر سبک عراقی به شمار می روند.
منابع
1. یان ریپکا، با همکاری اوتاکار کلیما ... [و دیگران]؛ تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه؛ ویراستار کال یان؛ مترجم عیسی شهابی. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱. ص۱۷۰. چاپ سوم. شابک: ۹۶۴–۴۴۵-۳۲۳–۹.
2. ریپکا: تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه. ص۱۷۰.
3. انوشه، حسن؛ فرهنگنامه ادبی فارسی، گزیده اصطلاحات، مضامین و موضوعات ادب فارسی/دانشنامه ادب فارسی(2)، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1376، چاپ یکم، ص794.
4. شمسیا، سیروس؛ سبک شناسی شعر، تهران، فردوس، 1375، چاپ دوم، ص261-258.
5. بهار، محمدتقی؛ سبک شناسی، تهران، چاپخانه سپهر، 1373، چاپ هفتم، ص147.